August 24, 2013

آقا ببخشید، "خشونت پرهیزی" یعنی چی؟

خوب بخاطر دارم حدود 10-12 سال پیش، مناظره ای را درمورد سکولاریسم در یکی از کانالهای ماهواره ای تماشا می کردم که ناگهان بیننده ای زنگ زد و پرسید: آقا ببخشید "سکولاریسم" یعنی چی؟ آن روزها را خوب بخاطر دارم که تا صحبت از سکولاریسم می شد، یک استاد دانشگاه یا روزنامه نگار اصلاح طلبی فوری پیدا می شد که می گفت: نگویید سکولاریسم، صدام ، بشار و مبارک سکولار هستند. سکولاریسم یعنی حکومت ایدوئولوژی، یعنی مذهب ستیزی. می گفتند که مردم درون کشور مذهب زده و ساده لوح و قرون وسطائی هستند و حکومت مذهبی می خواهند و رسیدن به سکولاریسم یعنی انقلاب لنینیستی، یعنی بر اندازی، یعنی لو لو خورخوره می آید و می بردمان.می گفتند که سکولاریسم فقط برای جوامع غرب مفید است و ما باید مردمسالاری دینی و حقوق بشر اسلامی از طریق اسلام رحمانی داشته باشیم.

چشم که بهم زدیم به جائی رسیدیم که کمتر کسی در میان معترضین زنجان یا در یک تاکسی های تهران پیدا می شود که امروز با واژه سکولاریسم و اهمیت آن برای حقوق بشر و ساختار دمکراسی آشنا نباشد. علت هوشیاری سیاسی در جامعه ایرانی امروز  بخاطر تلاش روزمره اشخاصی چون دکتر نوری علا می باشد که پرچم سکولاریسم را در باد و طوفان بالا نگه داشتند و من یقین دارم که ایرانیان آباد و آزادِ یک صد سال دیگر، نوشتار و گفتار او را همچون بزرگان مشروطه گرامی خواهند داشت. من هویت سیاسی خود را هنگام با داوطلب شدن در بنیاد میراث پاسارگاد به مدیریت خانم میرزادگی و حضور در رسانه ها برای جلوگیری ساخت سد سیوند پیدا کردم.  آنچه از درد و رنج و تبعیض علیه زنان ایرانی و آگاهی از اهمیت سیاسی، فرهنگی و اجتمائی تلاش زنان برای رسیدن به آزادی را مدیون تلاش زنان آزاده ایرانی می دانم.  بخش عمده ای از دوران دانشگاهی خود را با نزدیکترین یار و برادر دانشگاهی و با خانواده کُرد او بسر بردم. با آنها زندگی کردم،  کُردی رقسیدم ، آواز خواندم و از درد و رنج آنها بخاطر تبعیض زبانی، فرهنگی و مذهبی باخبرشدم. نزدیکترین دوستان من از بهاییان و کلیمیان و مسیحیان و سنی ها و بی دینان رانده شده از کشور بخاطر تبعیض مذهبی و قومی و فرهنگی می باشند.  سوال من از سکولار دمکراتهای هم پیمان خود در جنبش سکولار دمکرات ها این است که کدام یک از امضا کنندگان و موسسین و کسانی که با هزار سختی از سوئد و سن دیئگو به کنگره سکولار دمکراتها آمده بودند با عمقِ تبعیض و نیازِ رسیدن به ایرانی بی تبعیض آشنا نبوده و نیستند؟

در مقاله پیشین خود در سایت گویا درمورد عدم بحث وگفتگو در مورد راهکار و استراتژی و اعتراض به طرح "خشونت ورزی متقابل" به عنوان راهکار و استراتژی در اولین کنگره سکولار دمکرات ها در واشنگتن در روزهای سوم و چهارم اگوست، با عکس العمل های قابل توجه ای، هم خصوصی و هم در رسانه ها، برخورد کردم. من سخنرانی های علیه تبعیض قومی، جنسی، مذهبی و فرهنگی را در جامعه "تکرار مکررات" نمی بینم، بلکه آنها را برای جمع سکولار دمکراتها و موسسین کنگره ای که یکی از مرامهای آن "ما ایرانی بی تبعیض می خواهیم" ، "تکرار مکررات"  خواندم و اتلاف چند ساعت وقت فشرده کنگره . ما امروز نیاز به راه حل ها، راهکارها و مهمتر از همه نیاز به یک استراتژی برای سکولار دمکراتها داریم . همین نیاز را قبل از برگزاری جلسه شورای ملی هم با شاهزاده رضا پهلوی، خانم گلستان و آقای پیرزاده در میان گذاشته بودم که هر گردهم آییِ اپوزیسیون، که تمرکز خود را بر روی راهکار و استراتژی نگذارد "بی هوده و بی فایده" خواهد بود وبدین دلیل گردهم آیی در پاریس را هم بخاطر همین اشکال "بی هوده و بی فایده" می دانم. کنفرانس های استکهلم و دیگر گردهم آئی های "اتحاد برای دمکراسی" را نیز بخاطر همین دلیل "بی هوده و بی فایده" می دانم. ما در شرایت اضطراری قرار داریم که هر نوع اتلاف وقت و "تکرار مکررات" منجر به ادامه حیاتِ نظامی از درون پوسیده می باشد و من بیان این حقیقت را وظیفه سیاسی خود می دانم.

بر خلاف باور هم پیمان و همیار و همدل خود، آقای سعید بهبهانی در تلویزین میهن، که بخاطر زحمات او، سکولار دمکراتهایی همچون من و مورخین فردای ایران مدیون پخش و ضبط  از آنچه گذشت هستند، نا رضایتی من بخاطر عدم خواندن پیام خود در جلسه نبود.  آن مقاله در سایت گویا به صورتی نوشته نشده بود که در کنگره خوانده شود و اضافه بر آن، پیام من درمقابل پیام بزرگانی همچون مهندس طبرزدی یا آیت الله بروجردی از زندان، اهمیتی ندارد.  نا رضایتی من از آن بود که چطور ممکن است درخواست یکی از موسسین برای به بحث و تبادل نظرگذاشتن و ایجاد کمیته ای برای راهکارها و استراتژی سکولار دمکراتها کاملا نادیده گرفته شود و بیش از آن، رئیس جلسه دکتر خوئی و یکی از گردانندگان مهم آن دکتر نوری علا، در مورد راهکارهای سکولار دمکراتها، یک مرامِ مهمِ پیمان نامه را که ما "خشونت پرهیز" هستیم را نادیده بگیرند و بجای آنکه در پاسخ به اصلاح طلبان که سکولار دمکراتها را سعی می کنند خشونت ورز و لو لو خور خوره ارائه دهند، راهکار جنبش سکولار دمکراتها را در چهارچوب "ما خشونت پرهیز هستیم" بیان نکنند و نگویند که راهکار ما نا فرمانی مدنی یا اعتصابات کارگری یا اعتصابات صنعت نفت یا حمل و نقل یا بازار یا تظاهرات خیابانی یا تحریم های سیاسی و اجتماعی یا هر راهکار مفید دیگری از 197 راهکار خشونت پرهیز می باشد، بجای در خواست مسلح شدن جوانان یا استراتژی "خشونت ورزی متقابل".         

خواننده هایی در پاسخ به مقاله قبل من در سایت گویا نوشته داده بودند که " نه خشونت ورزی بلکه دفاع از خود همانطور که میل ,جفرسون و اورول گفته اند" و یا " حق دفاع برای همه مفروض و طبیعی هستش" . من با آنها موافقم.  دفاع از خود یک عکس العمل طبیعی در شرایطی ضروری می باشد و آن را "خشونت ورزی تدافعی" به عنوان عکس العمل باید خطاب کرد و این حق را از سکولار دمکراتها یا هر انسانی نمی شود گرفت.  ولی "خشونت ورزی تدافعی" که  یک عکس العملی می باشد و نه یک راهکار یا استراتژی مانند "خشونت ورزی متقابل". عکس العمل "خشونت ورزی تدافعی" مبارزین نسبت به خشونت نظام سرکوبگر می باید در چهارچوب راهکار و استراتژی خشونت پرهیز قرار بگیرد و در خلاء یک استراتژی واحد و عملگرا برای سکولار دمکراتها ،  "خشونت ورزی تدافعی"  تبدیل به استراتژی "خشونت ورزی متقابل" و در عمل تبدیل شدن جنبش به مبارزه مسلحانه یا در شکل خشونت زده و وحشت زده جامعه امروزی ایران با حکومتی سرکوبگر، تبدیل به تسلیم طلبی جامعه و بنفش شدن آنها می شود.   بار دیگر تکرار می کنم و باور دارم که بیان "خشونت ورزی تدافعی" و "خشونت ورزی متقابل"  به دست  جنبش سکولار دمکراتها به عنوان استراتژی و راهکار، بزرگترین ضعف سکولار دمکراتها و بیشترین توجیه برای ترساندن مردم از اپوزیسیون و اصلاح طلب شدن یا بنفش شدن جامعه می باشد. 

من با آقای سعید بهبهانی که در عکس العمل به مقاله من گفت تا "بوی باروت" شهرهای ایران را نگیرد، این نظام  سر کار خواهد ماند موافقم. در شرایت امروزیِ سکولار دمکراتها، که آنها حتا حاضر نیستند یک دقیقه از دو روز کنگره خود را خرج بحث و تبادل نظر نسبت به راهکارها و استراتژی خود قرار دهند، چطور انتظارداریم که ایرانیان راهکاری غیر از "بوی باروت" را تصور کنند؟  ولی خطاب به خواننده ای در مقاله قبلی که گفت: " ...به رخ کشیدن عراق و سوریه، برای به کرسی نشانده جوک مبارزه بدون خشونت، ول معطلییم... (و ما) کمبود ستار خانها و باقر خانها داریم" باید تذکر دهم که "بوی باروت" در شهرهای ایران به این شکل نخواهد بود که چند ستارخانی پیدا شوند مانند "رَمبو" در شهرستانهای ایرانی و با قویترین مسلسل ها و ضد تانک هایی که در فیلم های هالیوودی دیده می شود، ده ها یا صد ها هزار سپاهی و بسیجی را قهرمانانه از پشت بامی درو کنند. "بوی باروت" در بروجرد و کرمانشاه و سنندج و تبریز بوی مرگ و ویرانی خواهد بود و گمان نکنید که تهران و اصفهان و شیراز از "بوی باروت" در امان خواهند ماند.   در شرایتی که سکولار دمکراتها بر اساس مرامهایی چون "ما انحلال طلبیم" و "ما خشونت پرهیز هستیم" ، هیچ راهکار و استراتژی اراعه ندهند، راه جامعه یا "بوی باروت" خواهد بود یا بنفش شدن آنها هر چهار سال یک بار.

در کامنتهای سایت گویا  چنین نوشته بودند: "انتظار دارید با زنده باد و مرده باد، تو بمیری، من بمیرم... و مسیح وار داوطب سیلی دوم شدن بشویم، و کپی برداری از کشورهای اروپای شرقی برای مبارزه! بدون خشونت (که در رابطه با میهنمان جوکی پیش نیست)"، یا "مگر جمهوری اسلامی یک حکومت مدرن قرن بیست و یکمی و دارای روابط حسنه با جهان است که روش شارپ جواب دهد" یا "اینان فقط زبان زور می فهمند" یا "چرا سکولار دمکراتها باید چنین شعار[خشونت پرهیزی] شرم آور و تسلیم واره را تبلیغ کنند"  و یکی از همین خواننده ها در همان کامنت پیش که می گفت مگر می شود "روش جین شارپ جواب دهد" اضافه می کند " تظاهرات اخیر مردم زنجان و واکنش رژیم آخوندی بسیار جالب توجه است".  ببخشید آقا!   بعد از ضدیت شما و خوانندگان امثال شما با مبارزه خشونت پرهیز، تظاهرات اخیر مردم زنجان که یکی از 197 راهکار خشونت پرهیز می باشد برای شما "جالب توجه است"؟  یکی نیست از میان منتقدین خشونت پرهیزی این گفتار را قطع کند و بپرسد :" آقا ببخشید، خشونت پرهیزی یعنی چی؟"  واقعا مرام "من خشونت پرهیزم" کنار "من انحلال طلبم" و دیگر مرامهای  پیمان نامه "عصر نو" جنبش سکولار دمکراتها چه معنایی دارد؟  بماند تا مقالات بعد.

No comments: