January 11, 2013

برداشت غلط اپوزیسیون نسبت به خشونت پرهیزی

 چندین برداشت غلط  مابین اپوزیسیون در مورد خشونت پرهیزی و انقلاب نوروز وجود دارد . یکی از اهداف من در روشن کردن این مفاهیم و کوشش در رفع برداشتهای غلط است.

مهمترین آنها این  است که بسیاری میگویند شما چطور انتظار دارید مردم جلوی خشونت نظام بایستند و از خود دفاع نکنند؟ 
این برداشت غلط از خشونت پرهیزی اغلب  بخاطر درک غلط از مفهوم خشونت میباشد.  خشونت در مباحث مختلفی، مفهوم مختلفی دارد. در گفتمان  خشونت پرهیزی ، خشونت عملی است با نیت آزار به یک انسان یا موجودی دیگر .
دفاع از خود، اگر در آن نیت به آزار دشمن نباشد، و صرفا برای دفاع انجام شود،  خشونت نیست. برای مثال، ارتش آزاد سوریه در راه دفاع از مردم بی خشونت شکل گرفت، اما در این راه،آنها به  آزار یا شکنجه یا اعدام  سپاهیان دستگیر شده بشار  اسد دست زدند و همراه دفاع از مردم، دست به خشونت زدند.  این اعمال خشونت به ضرر مبارزه مردم سوریه کشیده شده است و علت دفاع بسیاری از مردم بی طرف  ازحکومت  بشار اسد شده است . حکومت اسد، مبارزین سوری را بخاطر این خشونتها  تروریست و خشونت ورز خطاب میکند  که  منجر به حمایت بخشی از مردم از نظام میگردد.   بنابراین اگر شخصی که مورد خشونت قرار گرفته، قصد آزار دشمن را نداشته و صرفاً به دفاع از خود دست بزند، عمل خشونت آمیزی نکرده است.  اپوزیسیون ایران نمیتواند دفاع از خود را محکوم کند ولی کاربرد  آزار یا خشونت را میشود محکوم کرد.

کلا، در فلسفه خشونت پرهیزی، دو دیدگاه متفاوت نسبت به خشونت وجود دارد.  اول  گروهی هستند که خشونت پرهیزان اصولی  یا اخلاقی  خطاب  میشوند. این گروه آنهایی هستند که به  خشونت پرهیزی به خاطر باورهای مذهبی یا اخلاقی اعتقاد دارند مانند دالا لاما یا گاندی. گروه دوم را اغلب  خشونت پرهیزان پراگماتیک یا  استراتژیک خطاب میکنند.  این افراد، مثل خود من، باورشان به خشونت پرهیزی به خاطر عقاید مذهبی  یا اخلاقی نیست، بلکه یک نگاه استراتژیک و پراگماتیک میباشد.  باور من این است که  بهترین راه ما برای نجات ایران یک مبارزه گسترده بی خشونت (اعتراضات، تظاهرات، اعتصابات، تحصنها ) میباشد و جشنهای ملی ابزاری هستند برای متشکل و همدل شدن اپوزیسیون علیه نظام و ایجاد شرایط برای مبارزات بی خشونت. استراتژی کشتار سپاهیان نظام ، همچون سوریه را، من بخاطر دلایل پراگماتیک و خطر ویرانی ایران  همچون سوریه رد میکنم.
 ‍‌‍
نکته دوم این است که ما میباید متوجه باشیم که  خشونت پرهیزی تفاوت دارد با صلح طلبی (پسیفیسم).  هر دو مخالف خشونت میباشند، ولی خشونت پرهیزی، یک فلسفه فعال برای تغییر جامعه در راه حذف خشونت( آزار) به انسانهای دیگر میباشد و پسیفیسم اغلب یک دیدگاه شخصی علیه خشونت  میباشد و دیدگاه بخصوصی در مورد انقلاب یا تغییر جامعه برای حذف خشونت ندارد. برای مثال، مادربزرگ من یک صلح طلب میباشد، ولی فعال سیاسی برای انقلاب  نوروز  در ایران نیست.   صلح طلبان حتا حاضرند با هیتلر هم صلح کنند و آنها امروز بصورت کسانی هستند که خواهان  صلح و همزیستی با جمهوری اسلامی میباشند. آنها حاضرند سکوت کنند اگر جمهوری اسلامی دست از خشونت عریان بردارد و شرایطی که آنها میخواهند ایجاد کند (انتخابات آزاد، آزادی زندانیان سیاسی، غیره)، حتا اگر مذهب در قانون اساسی به رسمیت شناخته شده باشد (که این نوعی تبعیض یا خشونت پنهان میباشد ) در حالی که خشونت پرهیزان چون تبعیض مذهبی را نوعی از خشونت و به رسمیت شناختن مذهبی در قانون اساسی را، تبعیض علیه  شهروندانی که به آن مذهب اعتقاد ندارند میبینند، هرگز نمیتوانند با جمهوری اسلامی مصالحه کنند.

 من بارها گفته ام و تکرار خواهم کرد که اصلاح طلبان، چه مذهبیون، چه سکولارهای چپ قدیم اصلاح طلب که مذهبی نیستند ولی برای رسیدن به هدف، "آری به جمهوری اسلامی" را توجیه و تبلیغ میکنند، نوعی خشونت ورز میباشند، حتا اگر آدم کشی یا شکنجه را محکوم کرده باشند.  خشونت آنها نهادینه کردن و پذیرفتن جمهوری مذهبی میباشد که  در آن تبعیض مذهبی و جنسیتی  وجود دارد.  

1 comment:

Ali Besharatian said...

اصلاح طلبان، چه مذهبیون، چه سکولارهای چپ قدیم اصلاح طلب که مذهبی نیستند ولی برای رسیدن به هدف، "آری به جمهوری اسلامی" را توجیه و تبلیغ میکنند، نوعی خشونت ورز میباشند، حتا اگر آدم کشی یا شکنجه را محکوم کرده باشند. خشونت آنها نهادینه کردن و پذیرفتن جمهوری مذهبی میباشد که در آن تبعیض مذهبی و جنسیتی وجود دارد